مهمونی دادن به خاطر شما
خاله ها شدیدا بهانه گرفته بودن که باید شیرینی نی نی و استخدامی بابایی رو به ما بدین .
ماه رمضون بود و خاله نرگس هم از بندرعباس اومده بود و فکر کنم شنبه ۵مرداد بود که ما خاله ها و مامان جون رو دعوت کردیم برای شام بیان خونمون .
بابایی حسابی تدارک دیده بود شام کباب کوبیده از بیرون با کلی مخلفتات خرید و خودش پلو توی خونه درست کرد و خلاصه مادر جون و خاله عباده و خاله نرگس و زهرا با دوتا دخمل شیطونشون به همراه همسراشون اومدن خونمون مهمونی .
درسا کوچولوکه تازه راه افتاده بود و خیلی خوشمزه راه میرفت باباش کف دستش میذاشتش و میبردش بالای بالا و اونم با خوشحالی خودش رو میگرفت و میخندید و من و خاله عباده عکس مینداختیم ازش.
عسل هم که مدام دنبال بازی کردن با درسا بود و شیطونی میکردن دو تایی باهم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی