بابایی خواب دخملش رو دیده......
دختر نازم بابایی یکی از همین شبا خواب تو رو دیده بود که تو رو توی ماشینش بغل گرفته بوده و بهت شکلات میداده بخوری .و صبحش آنچنان با ذوق برای مامانی تعریف میکرد که انگار با خود واقعی تو بوده و دلمون برات لک زد کاش زمان زودتر بگذره تا تو زودتر بیای پیش مامان و بابا .
عزیزم هر دو تامون بی قراریم تا بیای بغلمون و دنیای ما بشی.زیباترین هدیه خدا خیلی دوست داریم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی